خاطرات شهید علیمردان آزادبخت به روایت پدر شهید

خاطرات مربوط به شهید علی مردان آزاد بخت

به نقل از پدر شهید

چند روز قبل از عملیات کربلای ۵ شهید برای دیدن ما به کوهدشت آمد و حالات عجیبی داشت و تغییر حالت کرده بود .رفتارش خلقش و حرف هایش رنگ و بویی دیگر داشت و این در کارهایش هویدا بود.
به او گفتم: پسرم می دانم که این بار به شهادت می رسی اما چند روزی در نزد ما بمان تا تو را در این روزها کمی بیشتر در نزد خود داشته باشیم. تو اگر بمانی و در این مدت کوتاه در نزد ما باشی ما را خوشحال و خرسند می کنی. رفتار تو نشان از جدایی می دهد.
او به من گفت: پدر درخت اسلام نیاز به آبیاری دارد و اگر یک روز آب نخورد می خشکد و من باید بروم و از آن پاسداری و حراست کنم.
رفت و پس از ۱۳ روز جنازه او را برای ما آوردند. از شهید دو دختر به یادگار مانده است که راه پدر را به خوبی ادامه میدهند.