شهید مدافع حرم ماشاا… شمسه

فرزندان شهید “شمسه” از پدر می گویند/ ماجرای به هلاکت رسیدن ۱۰۰ داعشی توسط نخستین شهید مدافع حرم لرستانی

فرزندان شهید “ماشالله شمسه ” نخستین شهید مدافع حرم استان لرستان از زندگی، اعزام سوریه، نحوه شهادت و … پدر خود می گویند

همیشه قهرمانانی هستند که مایه عزت و افتخار یک کشور می شوند، قهرمانانی که برای دفاع از اسلام به آن سوی مرزها می روند و جان خود را در دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) فدا می کنند.

چه نام زیبایی بر آنها نهاده اند، مدافعان حرم، مدافعانی که با شجاعت و ایثار در برابر دشمنان می ایستند و به فیض شهادت نائل می شوند.

چند روز پیش عطر شهادت در شهر ما پیچید و پیکر شهیدی که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) جان خود را تقدیم کرده بود با سرافرازی به شهر بازگشت.

در این راستا با حضور در منزل شهید شمسه گفتگویی را با خانواده این شهید انجام داده است.

دفاع از حرم اهل البیت(ع) دفاع از شرافت شیعه است “فاطمه شمسه” همسر شهید شمسه، شهید مدافع حرم گفت: من و شهید شمسه یک نسبت فامیلی دور با هم داشتیم و در سال ۶۶ ازدواج کردیم و ۲۷ سال با هم زندگی مشترک داشتیم که یک فرزند پسر و دو فرزند دختر حاصل سالها زندگی ما بوده است.

از خصوصیات رفتاری شهید بگویید؟ شهید شمسه با خانواده بسیار خوب رفتار می کرد و به همه اعضای خانواده احترام زیادی می گذاشت و از نظر اخلاق واقعا نمونه بود و بیشتر اوقات فراغت خود را به خواندن کتاب و مطالعه اختصاص می داد و اخبار را دنبال می کرد. شهید شمسه به خواندن نماز اول وقت تاکید و سفارش زیادی داشتند و هر کاری که داشتند به محض زمان رسیدن وقت نماز خیلی فوری به نماز می ایستاد.

در وصیت نامه اش به رعایت حجاب و ایمان اشاره کرده اند و هیچ گاه نماز شب شهید و نماز اول وقت وی قضا نشد.

شهید به ولایت و رهبری علاقه بسیار زیادی داشت و عاشق رهبر بود و هر بار که رهبر را در تلویزیون می دید عاشقانه با او صحبت می کرد.

چه زمانی تصمیم به رفتن سوریه را گرفت، آن لحظه چه احساسی داشتید؟ سال گذشته برای رفتن به سوریه و دفاع از حرمین تصمیم گرفته بود و در ابتدا با شنیدن این تصمیم با او صحبت کردم اما او در جواب به من گفت که در روز عاشورا در کربلا نبودم که به یاری امام حسین(ع) بروم اما حالا که هستم می روم تا حرم حضرت زینب(س) را نجات دهم چرا که این روزها باید به یاری پرداخت.

بعد از صحبت کردن با من ، با بچه ها صحبت کرد و آنها هم راضی شدند که پدرشان برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه اعزام شود.

طی دو ماهی که در سوریه بود پنج بار تلفنی با من صحبت کرد و در تلفن هایش احوال همه بچه ها و فامیل را جویا می شد .

خبر شهادت چگونه به شما رسید؟ ابتدا برادر همسرم گفت که ماشااله در سوریه مجروح شده و بعد دوباره گفته شد که شهید شده اما من خواستم تا مطمئن شوم و بعد از اطمینان از شهادت همسرم گفتم شهادت مبارک.

شهید ماشا الله شمسه،ابراهیم پوربهرام، بازتاب بروجرد

پدرم با شهادتش ما را سرافراز کرد “بشیر شمسه ” ۲۷ ساله شغلش نظامی و دو سال بود که تشکیل خانواده داده بود، فرزند ارشد شهید شمسه و تنها پسر شهید شمسه گفت: پدرم در طول دوران زندگی همه تلاش خود را انجام داد اما آخرین کاری که پدرم انجام داد سرافرازی بود و با شهادتش سرافراز و سربلندمان کرد.

پدرم همیشه عاقبت به خیری فرزندانش را دعا می کرد و می گفت در زندگی هیچ چیز جز عاقبت به خیری شما را نمی خواهم.

شهید ماشا الله شمسه،ابراهیم پوربهرام، بازتاب بروجرد

شهید شمسه نسبت به دیگر شهدا چه حسی داشت؟ پدرم همه شهدا را دوست داشت اما به شهدایی که همرزمش بودند و شهید شدند علاقه زیادی داشت .

زمانی که مطلع شدم پدرم داوطلب اعزام به سوریه شده شوق رفتن در چشمان پدرم موج می زد و شهادت بزرگترین آرزویش بود و همیشه وقتی صحبت از شهادت می شد همیشه با حسرت به این موضوع فکر می کرد.

پدر شما طبق گفته ها ۱۰۰ نفر از گروه های تکفیری داعش را به هلاکت رسانده، با شنیدن این خبر چه احساسی داشتید؟ وقتی اخبار را می دید و اوضاع سوریه را مشاهده کرد خیلی ناراحت می شد و می گفت می خواهم به سوریه بروم و تا ۱۰۰ نفر از آنها را هلاک نکنم بر نمی گردم و همین گونه شد که در این مدت اعزام پدرم ۱۰۰ نفر از آنها را به هلاکت رساند.

در آخرین دیدار و خداحافظی پدر به شما چه توصیه ای کرد؟ زمانی که پدر عازم سوریه بود گفت تو تنها مرد خانواده می شوی و جای من را برای مادر و دو خواهرت پر کن و آخرین باری که تلفنی با پدرم صحبت کردم روز دوم فروردین بود که گفت همه چیز خوب است و شما مراقب همه چیز باش.

فرزند ارشد شهید شمسه شهادت پدرش را به محضر آقا امام عصر(عج) و مقام معظم رهبری نیز تبریک گفتند.

مهمترین توصیه پدرم رعایت حفظ حجاب بود “اسما شمسه” اولین فرزند دختر شهید شمسه می گفت: از زمانی که یاد دارم حجاب برای پدرم بسیار مهم بود و همه افراد فامیل را به رعایت حفظ حجاب دعوت می کرد.

روزهایی که از سر کار بر می گشتم به دلیل نزدیکی محل کار با منزل پدرم با موتور به دنبالم می آمد ، بغلش می کردم و در پشت موتور هم سرم را بر شانه های پدرم می گذاشتم.

وقتی باخبر شدید پدر قرار است به سوریه برود چه گفتید؟ به پدرم گفتم تنها می شویم اما پدرم گفت مگر تو همیشه زیارت عاشورا نمی خوانی و می گویی “به ابی انت و امی” حالا می خواهم بروم و از حرم خواهر امام حسین(ع) دفاع کنم اما ته دلم از رفتنش می ترسیدم و انگار می دانستم اگر برود دیگر بازنخواهد گشت.

پدرم همیشه می گفت من سرباز آقا هستم و بعد از رفتنم هیچ گاه عکس رهبر را از دیوار خانه برندارید و علاقه بسیار زیادی به مقام معظم رهبری داشتند.

در هنگام رفتنش می گفت می دانم که شما بسیار قوی هستید و به عنوان خواهر بزرگتر الگویی برای خواهر کوچکترت باش.

روز دوم عید آخرین باری بود که با پدرم صحبت کردم و عید را به او تبریک گفتم و از راه دور بازهم تاکید به خواندن نماز اول وقت می کرد.

اولین باری که با افتخار سرم را بالا گرفتم زمان شهادت پدرم بود و افتخار می کنم که پدرم به آروزیش رسید وموجب سربلندی ما شد.

عشق به اهل بیت(س) سبب اعزام برادرم به سوریه شد “جلال شمسه” برادر شهید شمسه از همکاری ۲۸ ساله با برادرش گفت که برادرش بسیار مهربان بوده و هیچ گاه عصبانی نمی شد.

ماشااله به خواندن نماز اول وقت خصوصا به صورت جماعت تاکید می کرد و اغلب اوقات نمازهایش را به صورت جماعت می خواند.

برادرم به شهادت علاقه زیادی داشت و می گفت شهدای مدافع حرم بسیار مظلوم هستند و باید راه آنها را ادامه دهیم چرا که شهدای مدافع حرم برای دفاع از اسلام و حرمین عازم سوریه شده اند.

خانواده های مدافعان حرم چه نقشی در اعزام مدافعان دارند؟ خانواده های مدافعان حرم با صبر و متانت می توانند بهترین الگو برای دیگر خانواده های مدافعان حرم باشند و مدافعان را یاری می کنند تا در دفاع از حرمین عازم سوریه شوند.

دشمنان باید متوجه شوند که وقتی مدافعان حرم بدون ترس و هیچ چشم داشتی عازم سوریه می شوند و بعد از شهادت یکی از مدافعان بلافاصله نفر بعدی مشتاقانه به سوریه اعزام می شود این را نشان می دهد که که برای دفاع از اسلام و قرآن مدافعان و عاشقان کیلومترها آن طرف تر می روند و در برابر دشمنان خواهند ایستاد.

به گزارش بازتاب بروجرد شهید ماشااله شمسه اولین شهید مدافع حرم استان لرستان است که بعد از گذشت دو ماه از اعزام به سوریه در ۱۳ فروردین سال ۹۵ در دفاع از حرم حضرت زنیب (س)به شهادت رسید.