خاطرات شهید علیمردان آزادبخت به روایت همرزم شهید

خاطرات مربوط به شهید علی مردان آزاد بخت

به نقل از همرزم شهید
در یکی از عملیات های که محل تمرکز نیروهای دشمن بود و با توجه به شجاعت و درایت فرماندهی ایشان این نقطه را به گردان محبین واگذار کرده بودند و در مدت کوتاهی منطقه مورد نظر را از تصرف دشمن بیرون آوردند و چند اسیر هم گرفتند که یکی از آن ها افسر بود.
وقتی فرمانده لشکر از ایشان در مورد چگونگی تصرف منطقه سوال کردند ایشان گفت امداد الهی ما را پیروز کرد.بعد از اتماما عملیات این شهید بزرگ با یک گروهان نیرو توانست سه بار پاتک عراقی ها را سرکوب کند در لحظه های آخر از ناحیه دست چپ زخمی شد که من به ایشان گفتم شما زخمی هستی و باید برگردی و ایشان با عصبانیت به من گفت اگر برگردم بچه ها همه شهید می شوند و این خیانت است و تا اخر ماموریت با همان جراحت در کنار بسیجیان ماند که این موجب فلج شدن دست چپ او شد و این فرمانده جانباز ۴ سال دیگر فرماندهی گردان را به عهده داشت و بارها حماسه آفرید. مادر شهید هم در خواب می بیند که شهید ایرج می آید و علی مردان را با خود می برد و در آخرین وداع چهره او آن چنان زیبا شده بود که هر کس با دیدن او می فهمید که این آخرین شب است که او این جا و در میان ما است.